شعر
ای بشر خود را اسیر نفس شیطانی مکن غفلت از روز حساب و مرگ خود آنی مکن
ناخدای کشتی دل باش و از باد غرور خویش را مستغرق دریای طوفانی مکن
گر مسلمانی چو سلمان باش و جاهد در عمل ور نئی بیهوده دعوای مسلمانی مکن
خدمت خلق خدا کن وز خدا غافل مشو خویش را بازیچه ی امیال نفسانی مکن
طعنه بر فانوس تهی دستان مزن روز خود را بی جهت چون شام ظلمانی مکن
سعی کن تا میتوانی بهره برداری ز عمر این دو روز عمر را صرف هوس رانی مکن
دست بر کاری که میدانی ضرر دارد مزن آنچه را که قبلا میدانی نمی دانی مکن
خون مردم را به لقمه ی نانی مریز زین عمل خود را پلید و خاسر و جانی مکن
دان غنیمت ساعتی چون عمر عالم یک دم است فکر فردا باش و فکر دنیای فانی مکن
از من(ژولیده)بشنو این کلام معنوی مردم آزاری به عالم گر که انسانی مکن...!