داستان واقعی عشق رمشک
،وب سایت خبری، رمشک،دهستان رمشک
 

داستان واقعی عشق

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

 

 

 

 

 

 

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com عشق دختر بلوچ بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

 

 

 

 

 

 

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com این داستان واقعی است که دختری عاشق پسر افغانی میشه که این دو نفر هم دیگر رو دوست داشتن اما چون که پسر افغانی بود دختر رو به پسر افغانی ندادن به همین دلیل دختر و پسر با هم فرار می کنند به بندر عباس می روند عمو دختر به پسر افغانی زنگ می زند پسر افغانی رو فریب می دهد که بهش میگه ما با ازدواج شما موافق هستیم بیاید تا شما رو به عقد هم دیگه در بیاریم پسر افغانی حرف اون رو باور می کند و جای خودشان رو به اونا میگه عمو دختره با چند نفره دیگه میره همان جا پسر افغانی رو تا میتوند اون رو به زیر مشت لغت میزند بعد اون رو به دولت تحویل می دهد و دختره رو می برند ولایت خودشان چند مدت آن رو داخل اتاق حبس می کنند بعد از چند روز وقت نماز صبح وقتی دختر میره وضو میگره که نماز صبح رو بخواند عمو دختر میره با یک طناب دور گردان آن می بنند و او رو خفه می کند بعد صبح میان پدر مادر دختر می بیند دخترشان خود کوشی کرد چون طوری صحنه سازی کرد بود که هیچ کس فکر هم نمی کرد که کس او رو کشته باشه دولت میاد تحقیق می کند بعد از مدتی عمو دختر اعتراف می کند که من این کار رو کردم دولت آن رو دستگیر می کنند ولی پدر مادر دختر رضایت میدن و او آزاد میشه این قصه عشق دختر بلوچ که باعث از دست دادن جانش شد بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

 

 

 

 

 

 

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com عشق دختر بلوچ بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

 

 

 

 

 

 

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com دختری بود که زیاد اهل شوخی و همیشه شاد و خندان بود این دختر که در طول مسیر رفتن به مدرسه پسری عاشق اون و ازش خوشش میاد و سعی می کند هر طور شد خودشو به او نزدیک کند و نظرش رو درباره ازدواج با هم ازش بپرس روز به روز میاد که حرفش رو به او بزنه اما نمی تواند خجالت میکشد تا این که یک بهانه به دستش میاد میره با دختر صحبت می کند حرفش رو به اون میگه بعد از از مدتی دختر جواب اون رو می دهد یعنی اینکه با هم ازدواج کنند بله رو به اون می دهد این ها هر روز با هم صحبت می کردن می گفتنو می خندیدن گذشت روزها روزها تا این که خبر به برادر دختره می رسد برادر دختره دیگه اجازه نمی دهد که دختره به مدرسه بره چون که دوستاش بهش گفتن که خواهرت دوست پسر داره اما دختره حرف اون رو گوش نمی کند و میره برادر دختره بخاطر حرفهای دروغ دوستانش که به او گفتن خواهرت دوست پسر داره حالشه گرفته میشه نمی تواند توی چشم دوستانش نگاه کنه غافل از این که حرف آنها بیخود است شب وقتی که وقت خواب میشه پسره شربت درست میکند و زهره داخل لیوان دختره میریزه و به او می دهد و او شربت رو میخورد و جان خود رو از دست میدهد پسره بعد از زهر دادن به خواهرش به مادر خود میگه که من به او زهر دادم پدر مادرش هم این بهانه رو درست می کنند که مار او رو نیش زده و فوت کرده بعد از مدتی نامه که پسره به دختره نوشته بود داخل وسایل دختره بود برادرش اون رو می بیند که نامه این طور نوشته بود بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

 

 

 

 

 

 

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com بسم الله الراحمن الرحیم بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

 

 

 

 

 

 

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com سلام :امیدوارم که حالت خوب باشد من هر طور شده مادر و پدرم رو می فرستم که تو رو از پدر و مادرت برام خواستگاری کنند ‏ بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

 

 

 

 

 

 

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com الی آخر با دیدن این نامه پسره خونش به جوش می آید چون که دوستانش به خواهرش تهمت(بهتام)زدن می رود و سه تا دوست هایش که به خواهرش تهمت زدن همان کاری رو که با خواهر خود کرد با خود و سه دوست خود در خارج از ولایتشان کرد بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

 

 

 

 

 

 

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com



نظرات شما عزیزان:

فاطمه
ساعت16:13---27 فروردين 1393
سلام اقانظام خسته نباشید خداقوت من هم ولایتی شماهستم چن وقته توغربت اسیرم دلم واسه کوچه بس کوچه های رمشک تنگ شده اگه میتونین عکس ازجلوی مغازه ها ونانوایی ومدرسه راهنمایی ودبیرستان توسایتتون بذارین متشکرم

اناهیتا
ساعت21:09---16 آذر 1392
سلام گلم.نفسم خوبی؟پیدات نیست دلم برات یه ذره شده سری نمیزنی به وبلاگم.عشقم منتظرم
پاسخ:سلام آدرس ندادی به چه سر بزنم ههههههههه عاشق شدی


ندا
ساعت0:27---2 آبان 1392
سلام داستاناتون خیلی جالب بودن ولی سعی کنید تونوشتن یه کم بیشترحوصله به خرج بدین
پاسخ:سلام مر30 به روی چشم


مهدی
ساعت18:09---8 مهر 1392
چرا زنگ نزد اگه شمارشو داری بهم بده
پاسخ:نداد شماره اشو


نازیلا
ساعت18:05---8 مهر 1392
خداییش نمیدونستم.فقط میخواستم بدونم شماره میدی یا نه.مطمئن باش مزاحم نمیشم.اگه تا بحالم چیزی گفتم که ناراحتت کرده بسیار بسیار عذر میخوام.خداحافظ
پاسخ:ن بابا


نازیلا
ساعت13:10---8 مهر 1392
با من چی کار داره؟یه دونه شماره ازت خواستم اینهمه بهونه میگیری.نمیخوای نده
پاسخ:شماره من قسمت اس ام اس ارسالی دوستان موجود میباشد هر چند میدونم میخوای ما رو سیاه کنی هههههه


نازیلا
ساعت10:07---8 مهر 1392
مهدی کیه شماره ی خودتومیخوام
پاسخ:مهدی یکی از دوستام هستش? برو قسمت اس ام اس ارسالی دوستان


مهدی
ساعت22:50---7 مهر 1392
09393549380
پاسخ:نازیلا به شماره مهدی زنگ بزن


مهدی
ساعت17:56---7 مهر 1392
سلام وچو نظام شمارت بدن ای یی دهترک.بعد زنگی ز شماره ای بده ای مو.نامردی مکه
پاسخ:شماره ات رو بفرست قسمت نظرات تا بهت زنگ بزنه


نازیلا
ساعت17:44---7 مهر 1392
ببین نشد دیگه اول من گفتم
پاسخ:حال مگه دنیا به آخر میرسه شماره اتو بدی اول


نازیلا
ساعت0:34---7 مهر 1392
این نوچ کیه سرکارت گذاشته میام دهنشو سرویس میکنم
پاسخ: نه کسی سر کارم ن گذاشته؛ مر30


نازیلا
ساعت0:31---7 مهر 1392
شمارتو بهم میدی؟قصدم خیره.سریع جواب بده منتظرم نذار خوابم میاد
پاسخ:خودت شماره بده ببینم هههههههه خوب بلدی سر کار بذاری


نازیلا
ساعت21:15---6 مهر 1392
کجای دودو////////
پاسخ:زیر سایه الله


نازیلا
ساعت19:41---6 مهر 1392
به نظرم داستان دومت ساختگیه مگه نه؟منظورم عشق واقعیته
پاسخ: نوچ


نازیلا
ساعت19:36---6 مهر 1392
کی سر کارت گذاشته دودو؟
پاسخ:نوچ


نازیلا
ساعت16:12---6 مهر 1392
چی شد نظام دوبرره جواب ندادی؟نکنه در حال گرده نخود کشیدنییییی
پاسخ:سرکار بودم ناز نازی


نازیلا
ساعت15:52---6 مهر 1392
اخی جواب نداری کم اوردی؟عاشق واقعی
پاسخ:من هیچ وقت کم نخواهم آورد،ناز نازی


نازیلا
ساعت15:52---6 مهر 1392
اخی جواب نداری کم اوردی؟عاشق واقعی
پاسخ:هههههههه


نازیلا
ساعت11:25---6 مهر 1392
اخه اشتباه یه بار دو بار نه 100بار خیلی املات خوبه چشم نخوری گوگولووو. ‏

مهدی
ساعت11:16---6 مهر 1392
سلام.خسته نباشی.وبلاگت خیلی جالبه.خوشم اومد از جوابی که به نازیلا دادی
پاسخ:سلام سلامت باشی تنکیو وری ماچ


نازیلا
ساعت0:04---6 مهر 1392
سلام.اولا خبس کردن نه حبس کردن ثانیابه املات بیشتر توجه کن.ثالثا میخوای باهم دوس شیم؟زود جواب بده
پاسخ:سلام اشتباه گرفتی اشتباه هم پیش میاد


ی رمشکی..............................
ساعت23:53---26 شهريور 1392
داستان اولت روشنیدم و در جریان تودم ولی دومی نه این داستان کجا اتفاق افتاده؟ میشه بهم بگی
پاسخ:سلام داستان واقعی ولی من ی کم چاشنیش زیاد کردم


ساعت14:53---16 ارديبهشت 1392
سلام.خوبی.داستانایی که نوشته بودی خیلی تو روحیم تاثیر بدی گذاشت امیدوارم مردم فرق عشق واقعی رو با هوس متوجه بشن. ‏پاسخ: بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

 

 

 

 

 

 

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com ســــــــلام خیلــــــــے کــــــــار خــــــــوبــــــــے کــــــــردے کہ نظر دادی آدرس وب خــــــــودت رو درج نکــــــــردے تــــــــا بــــــــہــــــــت ســــــــر بــــــــزنــــــــم و نــــــــظر بــــــــدم؟


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





  • نوشته : نظام اربابی پور
  • تاریخ: یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:داستان واقعی عشق,

  • lovenar

    نظام اربابی پور

    lovenar

    http://lovenar.loxblog.com

    رمشک

    داستان واقعی عشق

    رمشک

    كد ساعت و تاريخ

    با سلام خدمت شما دوست عزیز نظامم اهل دهستان رمشک از توابع شهرستان قلعه گنج استان کرمان رشته درسیم هستش علوم انسانی حتما به وب شما هم سرمیزنم وخوشحال میشم اگه توی نظرسنجی شرکت کنید و یا عضوخبرنامه بشید متشکرم. ‏ با عرض سلام و خوش امد گویی خدمت شما بازدید کننده گرامی در این وب سعی در معرفی دهستان رمشک در دنیایی مجازی داریم که البته مطالب دیگری هم قرار خواهد گرفت در حدتوان

    رمشک